آنان که در جمل دل در گرو نام ام المومنین دادند و با دیدن طلحه الخیر و زبیر سیف السلام با نیتی چه بسا خالص به میدان نبرد آمدند ، در مقابل علی(ع) ایستادند. ام المومنین جزو چهره های شناخته شده مسلمین بوده است و همسر پیامبر(ص). حال اگر آدمی بخواهد بخاطر اسم و عنوان و لقب و نسب حق را از باطل تشخیص دهد بی شک دچار تردید خواهد شد و نخواهد توانست تصمیم بگیرد و راه و چاه را از هم تشخیص دهد. که در جمل یک سوی میدان همسر پیامبر(ص) و صحابه ای هستند مانند طلحه و زبیر و در سوی دیگر میدان علی(ع) است داماد و پسر عموی پیامبر و عمار و مالک و برادر ام المومنین، محمد بن ابی بکر!
پس چه کسی و با چه معیاری می تواند عقلا و منطقا اثبات کند که نسب و لقب مایه بزرگی و حقانیت است؟ مگر همسران نوح(ع) و لوط(ع) که همسر پیامبر بودند در راه حق بودند؟ مگر آسیه که همسر طاغوت زمان خود، فرعون ، باطل بود؟ مگر پسر نوح در کشتی نجات قرار گرفت که امروز هم هر کسی به صرف آقازاده بودن و نسبت فامیلی داشتن با کسی نجات پیدا کند؟ مگر پیامبر و ائمه ادعا کرده اند که هر کس به ایشان منسوب بوده است بر حق است؟ مگر نه اینکه قاتل امام مجتبی(ع) و امام جواد(ع) همسرانشان بودند؟ مگر نه اینکه جعفر کذاب فرزند و برادر و عموی معصوم بوده است؟
اشتباه نشود حفظ حرمت منسوبین به بزرگان و مخصوصا معصومین واجب است آن هم بخاطر اتصالشان به آن منبع نور. ولی آیا این اتصال حقانیت می آورد؟ آنقدر مثال نقض وجود دارد که کسی را یاری دفاع از این فرضیه نیست!
امام متقیان بر همین اساس به آن مرد متحیر در میدان سخت تصمیم گیری برای انتخاب بین سقوط و نجات به او سلاح بصیرت دادند که تا همیشه مجهز بماند و فرمودند حق را با اشخاص نشناس بلکه اشخاص را با حق بشناس!
اگر سلاحت بصیرت باشد برای تشخیص حق از باطل ، حتی اگر زبیر هم جلویت بایستد، همان زبیری که پیامبر در وصفش فرمود سیف الاسلام ، دیگر مردد نمی شوی! که معیار حق را همان پیامبر معرفی کرده است و فرموده است که «علی مع الحق و الحق مع العلی یدور حیث ما دار».
با این سلاح یار غار پیامبر، همسر پیامبر، صحابه پیامبر، فرمانده لشگر پیامبر همه مورد احترامند ولی ملاک حق نیستند.
برای همین هم پیر جماران آخرین بند وصیت نامه ی خود را اختصاص می دهد به سلاح برنده بصیرت و می فرماید:« میزان در هرکس حال فعلى او است ».
امام راحل بی تردید با نگاه آینده نگر و الهی خود بین تمام رهبران جهان بی نظیر است ، و دلیل آن هم مشخص؛ چرا که او دل به دین و آیینی بسته بود که در مقابل تمامی تفکرات مادی ایستاده بود و با دیدگان نافذ خود خطر متحجرین و متجددین را هشدار می داد.
حضرتش بی گمان با نگاه الهی خود که بسیار فراتر از مدیربت استراتژیک سیاست مداران امروزه است ، راه را روشن کرد و تشکیلاتی را بنا نهاد که در بینابین آحاد جامعه نفوذ کرد و بین دانشجو ، طلبه ، کارگر، کارمند، هنرمند، ورزشکار، کاسب، ... جا باز کرد و پایگاهش در محل زندگی مردم بود و در بین مردم بود و از مردم بود. بسیج معجزه ی حضرت روح الله است که چون خاری در چشم دشمنان است و هر روزی که بیشتر می گذرد برکاتش بیشتر احساس می شود.
بی جهت نبوده است که دشمن قدرت رسانه ای خود را سالیان سال بر روی تخریب این نهاد مردمی گذاشته است. چرا که می داند اگر بسیج دچار ضعف شود یکی از مهمترین قدرت های نظام جمهوری اسلامی دچار مشکل شده است و آسیب پذیری جمهوری اسلامی افزایش پیدا کرده است. ولی این خیال دشمن هم به خاطر بدنه ی کاملا مردمی آن خیالی باطل خواهد بود.
در جنگ نرم اصلی ترین هدف، حمله به افکار و اذهان مردم است و مهمترین قدرت مقابل آن بسیج است و برای همین چنین تشکیلاتی در هیچ کجای دنیا مشابه و قرینه ای ندارد و بدون تردید مایه استحکام و قدرت نظام مقدس جمهوری اسلامی شده است. به تصریح رهبر انقلاب بسیج در فضای فتنه سر بلند بیرون امده است و این امری نیست جز به مدد سلاح بصیرتی که امام راحل برای فرزندان معنوی اش به یادگار گذاشته است که دل به افراد نبندند و در مسیر اسلام ناب محمدی باشند.
این تشکیلات استراتژیک مردمی که دشمن را همیشه در محاسباتش دچار اشتباه کرده است ،به گفته رهبر انقلاب بر سه اصل استوار است: بصیرت ، اخلاص، عمل.
بصیرت همان عاملی است که اگر آدمی نداشته باشد یا به افراط کشیده می شود یا به تفریط. یعنی با نیت خالص می توانی در جمل باشی ولی در مقابل علی(ع) و جزو ناکثین و یا در نهروان و جزو مارقین و اگر اخلاص نداشته باشی که یا ریاکاری و یا منافق ، و اگر عمل نداشته باشی می شوی جزو قاعدین و باید پاسخ گو باشی نسبت به سکوتت.
بسیجی هر سه خصوصیت را دارد، یعنی هم بصیرت و هم اخلاص و هم عمل، یعنی هم مالک و هم عمار .
بصیرت است که به عمل جهت می دهد . این عمل حال می تواند فریاد باشد یا سکوت! هر جایی نباید سکوت کرد و هر جایی هم نباید فریاد زد. جایی برای حفظ اسلام باید استخوان در گلو داشت و جایی برای حفظ اسلام شمشیر باید از نیام برکشید، و در مقابل سپاهی ایستاد که فرمانده اش همسر پیامبر است!
برای همین است که رهبر انقلاب در تفسیر حکمت اول نهج البلاغه می فرمایند که:« بعضىها در فضاى فتنه، این جملهى «کن فى الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این است که وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود.»
آنچه بسیج را در سال فتنه سربلند بیرون اورد بصیرتش بود که فریب عناوین و القاب و نسب هایی که می خواستند به واسطه نسبت دادن به امام ، خود را موجه کنند نخورد. برای بسیج آنچه مهم است تفکر است نه عنوان ها!
بسیج زاییده تفکر اسلام ناب محمدی بوده است و برایش چهره ها اهمیت ندارند بلکه ملاک را ایستادگی در این جبهه و در این خط گذاشته است.
کلمات کلیدی: